سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گاهی برای دلم...

مثل لبخندی ام که بر شانه ی باد نشسته...

مثل سرسره بازی های کودکی وقتی آن بالا دل توی دلمان نبود...

مثل تو وقتی با چشم هایم پیشنهاد بی شرمانه ی پیچاندن کلاس را مطرح میکردم...

مثل خودم...مثل خودم هستم این روزها...

به جای خانم شدن، با وقارشدن و مادر بودن، این روزها هی شیطنت قلقلکم میدهد

وقتی صدای تو درمی آید خب انتظار داری من حرف نزنم؟؟؟ منِ پرحرف!!

بیا حرف بزنیم...

تو کمی سپید بنویس من هم قول میدهم مادر شدن را یادبگیرم...





رویا



پ ن:

.

.

.

.

.

.


ادامه دارد.......


 


نوشته شده در سه شنبه 94/8/12ساعت 5:44 عصر توسط حنانه نظرات ( ) |


آخرین مطالب
» بازگشت
ماهی کوچولو
سکوت....خاموشی...
غبار تکانی....
ذهن خسته...
[عناوین آرشیوشده]

Design By : RoozGozar.com